بخت نافرجام اگر با عاشقان، با عاشقان ياري کند
يار عاشق سوز ما «ترک دلارايي کند»
چاره ساز اهل دل باشد مي انديشه سوز
کو قدح، کو قدح فارغم از رنج از رنج هشياري کند
دام صياد از چمن دلخواه تر باشد مرا، دلخواه تر باشد مرا
من نه آن مرغم، من نه آن مرغم که فرياد از گرفتاري کند
عشق روزافزون من، از بي وفايي هاي اوست
مي گريزم، مي گريزم گر بمن روزي وفاداري کند
گوهر گنجينه عشقم از روشن دلي
بين خوبان کيست تا ما را خريداري کند