باور مکن

مار اگر گويد که مورم، بشنو و باور مکن
ديو اگر گويد که هورم، بشنو و باور مکن
گر بگويد روبه افسونگر نيرنگ باز
کز فريب و حيله دورم، بشنو و باور مکن
ور بگويد مرده خور کفتار، کز بهر ثواب
خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن
ور بگويد سنگي پشتي بي نوا، کز چابکي
پهنه پيما، چون ستورم، بشنو و باور مکن
ور دغل بازي کند دعوي، که دولت خواه تو
در غياب و در حضورم، بشنو و باور مکن
ور بگويد قاضي مسکين، که در هنگام رأي
دشمن ارباب زورم، بشنو و باور مکن
ور بفرمايد وکيلي، در بهارستان، که من
سير از اين دارالغرورم، بشنو و باور مکن
گر وزيري گفت کز تيمار خلق آشفته است
بشنو و باور مکن، زيرا که هذيان گفته است