پوشکين

اي پوشکين درود فرستم تو را درود
وز اهل دل پيام رسانم تو را پيام
آثار تو خجسته بود اي خجسته مرد
اشعار تو ستوده بود اي ستوده نام
بستي ميان به خدمت مردم، ز روي مهر
زان رو که لوح سينه ات از کينه پاک بود
افسانه ات چو نغمه شادي اميدبخش
انديشه ات چو مهر فلک تابناک بود
گفتي سخن ز سعدي آثار وي از آنک
گوهرشناس بود، دل تابناک تو
وينک ز مهد نظم وز اقليم شاعران
آمد رهي، که لاله فشاند به خاک تو
هستي ميان ما ز هنرهاي خود پديد
گر ظاهرا پديد نه اي در ميان ما
نام تو جاودان بود اي شاعر بزرگ
چونان که نام سعدي شيرين زبان ما
آزاده خوي بودي و آزاد زيستي
جان باختي که برفکني رسم بندگي
مردي، وليک نام شريف تو زنده ماند
مردن به راه خلق بود شرط زندگي
گفتي سخن ز سعدي و شهر و ديار او
با آنکه دور بود ز شهر و ديار تو
وينک رهي ز جانب سعدي پارسي
افشان کند شکوفه و گل بر مزار تو

آبان ١٣٣٧