دلدادگان من (اقتباس از ترانه هاي بيليتس)

چون که دلداده نخستم، ديد
ريخت در پاي من، به دست اميد
آتشين پاره هاي بي جاده
پربها رشته هاي مرواريد
هريک از روشني چو ماهي بود
زيب ديهيم پادشاهي بود
و آن دگر طرفه جامه ئي پرداخت
بادپاي هنر به ميدان تاخت
در لطافت بهار حسنم گفت
وز جلالت قرين مهرم ساخت
چهرگان مرا، به جلوه گري
خواند رشک ستاره سحري
خواستار سوم ز کشي و ناز
عافيت سوز بود و افسون ساز
آفت عقل بود و غارت هوش
آيت حسن بود و مايه ناز
ديد چون قامت رساي مرا
خم شد و بوسه داد پاي مرا
تو نه زر داري و نه زيور و زيب
نه سخن آفريني و نه اديب
نه تو را، چهره اي است لاله فروش
نه تو را منظري است ديده فريب
ليک يارم از اين ميانه تويي
ناوک عشق را نشانه تويي

١٣٢٨