اشک من

اشک من گوهر يکتاي من است
زاده چشم گهرزاي من است
حاجت زمزمه عودم نيست
اشک من زمزمه پيراي من است
باصفاتر بود از شبنم صبح
نقشي از روح مصفاي من است
خون دل، در قدحم افشاند
ساقي و باده و ميناي من است