اي باده نوشين، نگشائي دل ما را
مشکل، که کسي چاره کند مشکل ما را
هرچند که موري به کم آزاري ما نيست
آزار دهد، هرکه تواند دل ما را
هر خنده ما، شمع صفت مايه اشکي است
با گريه سرشتند تو گوئي گل ما را
پروانه پر سوخته را، بيم شرر نيست
از برق چه انديشه بود حاصل ما را؟
از سينه برانگيز رهي، شعله آهي
شايد که شبي گرم کني محفل ما را