اي صبح نودميده، بناگوش کيستي؟
وي چشمه حيات، لب نوش کيستي؟
از جلوه تو، سينه چو گل چاک شد مرا
اي خرمن شکوفه، بر و دوش کيستي؟
همچو هلال، بهر تو آغوش من تهي است
اي کوکب اميد، در آغوش کيستي؟
مهر منير را، نبود جامه سياه
اي آفتاب حسن، سيه پوشي کيستي؟
امشب کمند زلف ترا، تاب ديگري است
اي فتنه، در کمين دل و هوش کيستي؟
ما لاله سان ز داغ تو نوشيم خون دل
تو همچو گل، حريف قدح نوش کيستي؟
اي عندليب گلشن شعر و ادب، رهي
نالان بياد غنچه خاموش کيستي؟