آنکه سودا زده چشم تو بوده است منم
و آنکه از هر مژه، صد چشمه گشوده است منم
آن ز ره مانده سرگشته، که ناسازي بخت
ره بسر منزل وصلش ننموده است منم
آنکه پيش لب شيرين تو، اي چشمه نوش
آفرين گفته و دشنام شنوده است منم
آنکه خواب خوشم از ديده ربوده است توئي
و آنکه يک بوسه از آن لب نربوده است منم
اي که از چشم رهي، پاي کشيدي چون اشک
آنکه چون آه بدنبال تو بوده است منم