نمرده اند شهيدان، که ماه و خورشيدند
که کشتگان وطن، زندگان جاويدند
خلاف شمع، که مي گريد از هلاکت خويش
به روز رزم، سپردند جان و خنديدند
فراز چرخ نهادند پاي، چون بهرام
اگرچه دامن از اين خاکدان فرو چيدند
به جان خصم فکندند لرزه، همچون بيد
ولي چو کوه، ز باد اجل نلرزيدند
بر آستان رضا، چون غبار بنشستند
بر آسمان شرف، همچو مه درخشيدند
به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمي دادند
به جان دوست، چنين منزلت نمي ديدند
اگر به ديده بيگانه اند، چون شب تار
ولي به ديده ما، همچو صبح اميدند
به جان پاک شهيدان، که زنده اند رهي
دلاوران، که سزاوار جشن جاويدند