آن درد کدام است؟ که درمان شدني نيست؟
و آن لطمه کدام است؟ که جبران شدني نيست؟
بيمار وطن، اين همه از درد چه نالد؟
دردي به جهان نيست که درمان شدني نيست
آن را که بود در صدد تفرقه ما
برگوي، که اين جمع پريشان شدني نيست
هرچند که امروز خوشي، جنس گران است
آن جنس گران چيست؟ که ارزان شدني نيست؟
کم گوي که آسان نشود مشکل ملت
آن مشکل مرگ است، که آسان شدني نيست
بدخواه وطن، بهر تو دل سوز نگردد
زين گرگ بينديش، که چوپان شدني نيست