آيد وصال و هجر غم انگيز بگذرد
ساقي بيار باده که اين نيز بگذرد
اي دل به سرد مهري دوران صبور باش
کز پي رسد بهار چو پاييز بگذرد
دلها به سينه گم شود از دستبرد عشق
هرجا بدان جمال دل آويز بگذرد
بيند چو ابر گريه کنان در رهم وليک
از من چو برق خنده زنان تيز بگذرد
شب چون ز کوي او گذرم با نثار اشک
گويي ز باغ ابر گهرريز بگذرد
سوي من آرد اي گل نورسته بوي تو
هرگه صبا به گلبن نوخيز بگذرد
داغم، ز بخت غير ولي جاي رشک نيست
کز ما گذشت يار و از او نيز بگذرد