شرر کاغذي آرايش دکان نکني
صفحه آتش نزني فکر چراغان نکني
عمل پوچ مکافات کمين مي باشد
آتشي نيست اگر پنبه نمايان نکني
ذوق دريا کشي از حوصله وهم برآر
تا ز خميازه امواج گريبان نکني
هر کجا جنس هوس قابل سودا باشد
نيست نقد توازن کيسه که نقصان نکني
اي سيه کار اگر گريه نباشد عرقي
آه از آن داغ که ابر آئي و باران نکني
سيل بنياد تماشا مژه برهم زدن است
خانه آينه هشدار که ويران نکني
دوستان يکقلم آغوش وداع اند اينجا
تکيه چون اشک بجمعيت مژگان نکني
چه خيال است که در انجمن حيرت حسن
گل کني آينه و ناز بدامان نکني
نفس اماره جزايذاي جهان نپسندد
تا نخواهي بد کس بر خودت احسان نکني
حيف سعيت که بانداز زمنيگيريها
پاي خود را نفسي آبله دندان نکني
چشم موري اگرت کنج قناعت بخشند
همچو (بيدل) هوس ملک سلمان نکني