گر حنا بر خاکپايت جبهه سا خواهد شدن
خون صد گلزار پا مال حنا خواهد شدن
ما اسيران را بسامانگاه اقبال فنا
تيغ قاتل سايه بال هما خواهد شدن
از رعونت بگذر اي غافل که آخر شعله را
سرکشيها زير دست نقش پا خواهد شدن
خودنمائي گر باين خجلت عرق سامان شود
عکس در آينه غواص حيا خواهد شدن
نيست غم گر آب و رنگ اينچمن بر باد رفت
شبنم ما نيز اجزاي هوا خواهد شدن
از نويد پيريم بر زندگاني نازهاست
کز خميدن قامتم زلف دو تا خواهد شدن
نيستم غفلت سواد نسخه هستي چو شمع
يکسر اين اجزا بچشمم توتيا خواهد شدن
گر چنين دارد کمين عافيت سرگشتگي
سنگ اين کهسار يکسر آسيا خواهد شدن
دامن الفت زگرد اين و آن افشانده گير
رنگ و بو آخر زبرگ گل جدا خواهد شدن
امتحاني گر زجولانگاه طاقت گل کند
سعي ما از سايه دامن زير پا خواهد شدن
در جنون سامان جيب و دامني در کار نيست
جامه عرياني از رنگم قبا خواهد شدن
شوق طاوست (بيدل) بيضه ميبايد شکست
صد در فردوست از يکعقده واخواهد شدن