بر خط ترک طلب گر راه خواهي يافتن
پشت دست و روي دست الله خواهي يافتن
جستجوي هر چه باشد مدعا خاص است و بس
گر گدا جوئي سراغ شاه خواهي يافتن
هر قدر سير گريبانت چو شمع آيد بپيش
يوسف خود را مقيم چاه خواهي يافتن
ترک مطلب گير مطلوبت نرفتست از کنار
هر چه خواهي چون شدي آگاه خواهي يافتن
تا به پيشاني از ابرو راه مقصد دور نيست
گر هلال آيد بچشمت ماه خواهي يافتن
احتياطت گرنباشد حضر راه عافيت
هر قدم آبت بزير کاه خواهي يافتن
شرم داراي ذره تا کي هستي موهوم را
گاه گم خواهي نمودن گاه خواهي يافتن
هر چه يابي اختياري نيست در تسليم کوش
مرگ را چون زندگي ناگاه خواهي يافتن
روز تا پيش است گامي ميزن و ميرفته باش
راحت منزل همان بيگاه خواهي يافتن
پوچ بافان امل را هر قدر واميرسي
رشته ما شوره جولاه خواهي يافتن
موج و گوهر در تلاش ساحل اند آگاه باش
طالب و واصل همه در راه خواهي يافتن
زين بلند و پست اگرگيري عيار اعتبار
دست و گردن را زپا کوتاه خواهي يافتن
حال واستقبال دنيا انفعالي بيش نيست
خواه حاصل کرده باشي خواه خواهي يافتن
گر بعزم منزل تحقيق خواهي زد قدم
هر چه انديشي غبار راه خواهي يافتن
(بيدل) از انجام آغاز چراغ زندگي
بي تکلف اشک و داغ و آه خواهي يافتن