زعلم و عمل نکته ها گوش کردم
ندانم چه خواندم فراموش کردم
خطوط هوس داشت اوراق امکان
مژه لغزشي خورد مغشوش کردم
گر اين انفعال است در کسب دانش
جنون بود کاري که با هوش کردم
اثر تشنه کام سنان بود و خنجر
چو حرف وفا سير صد گوش کردم
نقاب افگنم تا بر اعمال باطل
جبيني زخجلت عرق پوش کردم
بجز سوختن شمع رنگي ندارد
تماشاي امشب همان دوش کردم
جنون هزار انجمن بود هستي
نفسها زدم شمع خاموش کردم
بيک آبله رستم از صد تردد
کشيدم زپا پوست پاپوش کردم
بس است اينقدر همت ميکشيها
که پيمانه برگشت و من نوش کردم
زقد دو تا يادم آمد وصالش
شدم پير کاين طرح آغوش کردم
اگر بار هستي گران نيست (بيدل)
خميدن چرا زحمت دوش کردم