هر کجا کردم بياد سجده ات ساز رکوع
چون مه نو تا فلک رفتم به پرواز رکوع
پيش از ان کز خاک من بالد نهال زندگي
ميرسد از بار دل در گوشم آواز رکوع
پيچ و تاب موج ها يکسر گهر گرديدني است
سجده انجام است هر جا ديدي آغاز رکوع
شخص تسليمي زپرواز هوس ها شرم دار
با هواکاري ندارد سرنگون تاز رکوع
ما ضعيفانرا بسامان سليماني بس است
سجده ايجاد نگين و خاتم انداز رکوع
گر منافق از تواضع صاحب دين مي شود
تيغ هم خواهد نمازي شد به پرواز رکوع
راست ميتازم چو اشک از ديده تا دامان خاک
بر نميدارد دماغ سجده ام ناز رکوع
سرکشيها زين ادا آغوش رحمت مي شود
ديگر اي غافل چه مي خواهي زاعجاز رکوع
پيکرت خم کرد پيري از فنا غافل مباش
سخت نزديکست (بيدل) سجده با ساز رکوع