نشکسته ساغر عاريت زحصول آب بقا چه حظ
بجز اينکه ننگ نفس کشي چو خضر عمر رسا چه حظ
طربي که زخم دل آورد سزد آنکه نامده بگذرد
گل اگر زفرصت رنگ و بو کند آرزوي وفا چه حظ
بخيال تا به کجا پرد هوس مقيد ما و من
بپري که آرزويت کشد زقفس نگشته رها چه حظ
سحر و نفس گل پرگشا تو بعنچگي قفس آشنا
به بهار عشرت اين هوا نگشوده بند قبا چه حظ
فلکت بچنبر پوست کش چه ترانه ها که نميزند
زطپانچه ئي که خور درخت نرسي بر مز صدا چه حظ
دم استطاعت مال و زر بشناس موقع مصرفش
به فقير اگر نکني نظر زگشود چشم غنا چه حظ
سپري اگر ره عافيت زتلاش کام هوس برا
قدمي و گوشه دامني زخرام آبله را چه حظ
بحضور منزل اگر رسد کسي از چه زحمت ره برد
در و دشت يي سپر تو گشت و عيان نشد ته پاچه حظ
زفرشته تا ملخ و مگس همه جبري قدر اند و بس
بر محرمان قبول ورد زبر و چه غم زيبا چه حظ
بدر آز کلفت کر و فر زدماغ پيري و خشک تر
چو ز مغز شد تهي استخوان دگرت زبال هما چه حظ
زعروج نشه ئي (بيدل) قدحي اگر بکف آيدت
ره ناله گير و زخود براسر بام و کسب هوا چه حظ