شماره ٢٨٧: شده فهم مقصد عالمي زتلاش هرزه قدم غلط

شده فهم مقصد عالمي زتلاش هرزه قدم غلط
ته پاست کعبه و دير اگر نکنيم راه عدم غلط
بغبار مرحله هوس اثر نفس نشگافت کس
بکجا رسد پي شکري که کند نشان علم غلط
نرسيد محضر زندگي به ثبوت محکمه يقين
که گواه دعوي باطل تو دروغ بود و قسم غلط
زصفاي شيشه طلب پري که ره يقين بگمان بري
تو بر آب ميفگني تري من و تست هر دو بهم غلط
به نمود شخص معينت در عکس زد دم امتحان
چه خطي که شد زتائمل تو کتاب آينه هم غلط
زتميز جاده و منزلت الم تردد نيک و بد
خط ما بدائره ميرسد سر اگر شود بقدم غلط
من و ماي مکتب آب و گل ستم است اگر کندت خجل
بند امت ابدي مکش سبقي که گشته دودم غلط
خط سرنوشت من آب شد زتراوش عرق حيا
چه نقوش معني روشني که شود بکاغذ نم غلط
اگر آبم آب رخ گهر و گر آتش آتش سنگ زر
بتو آشنانيم آنقدر که دوئي کند بخودم غلط
من (بيدل) اينقدر از جنون بخيال هرزه تنيده ام
رقم جريده مدعا غلط است اگر نکنم غلط