شماره ٢٦٤: کشت عاشق که دهد داد گياه خشکش

کشت عاشق که دهد داد گياه خشکش
موي چيني است رگ ابر سياه خشکش
بي سخا گردن منعم چه کمال افرازد
سر خشکي است که آتش بکلاه خشکش
سر بغفلت مفرازيد زآه مظلوم
برق خفته است بفواره آه خشکش
شاه اگر دامن انعام بخست چيند
نيست جز مهره شطرنج سپاه خشکش
غفلت (بيدل) ما تا بکجا گرد کند
ابر رحمت نشودتر بگناه خشکش