شماره ١٩٢: نفس ثبات ندارد بسست کار نويس

نفس ثبات ندارد بسست کار نويس
شکسته است قلم نسخه اعتبار نويس
جريده رقم اعتبارها خاکست
توهم خطي بسر لوح اينمزار نويس
زمان وصل بصبح قيامت افتاده است
سياهي از شب ما گير و انتظار نويس
سواد مطلب عشاق دقتي دارد
براي خاطر ما اندگي غبار نويس
شقي که گل کند از خامه بي صريري نيست
برات ناله توهم بر دل فگار نويس
خط جنون سبقان مسطري نميخواهد
چو نغمه هر چه نويسي برون تار نويس
شگون يمن ندارد برات عشرت دهر
زبان خامه سياه است گوبهار نويس
هزار مرتبه دارد شهيد تيغ وفا
قلم بخون زن و بيتي بيادگار نويس
زنقش هستي من هر کجا اثريابي
خط جبين کن و بر خاک راه يار نويس
بياض ديده يعقوب اشارتي دارد
که سير ما کن و تفسير نقره کار نويس
بنامه ئي که درو نام عشق ثبت کنند
بجاي هر الف انگشت زينهار نويس
زخود تهي شدن آغوش بي نشاني اوست
چو صفر اگر زميان رفته ئي کنار نويس
بمشق حسرت از آنجلوه قانعم (بيدل)
برو سفيدي مکتوب انتظار نويس