گر کمال اختيار خواهم کرد
نيستي آشکار خواهم کرد
جيب هستي قماش رسوائيست
به نفس تار تار خواهم کرد
صفر چندي گر از ميان بردم
يک خود را هزار خواهم کرد
کس سؤال مرا جواب نگفت
ناله در کوهسار خواهم کرد
دور گل گر گذشت گو بگذر
يکدو ساغر بهار خواهم کرد
شوق تا انحصار نپذيرد
وصل را انتظار خواهم کرد
داغ آهي اگر بهار کند
سرو و گل اعتبار خواهم کرد
گر بخلدم برند و گر بجحيم
ياد آن گلعذار خواهم کرد
اينقدر جرم ننگ عفو مباد
هر چه کردم دو بار خواهم کرد
صد فلک انتظار مي بالد
با که خود را دوچار خواهم کرد
انجمن گر دليل عبرت نيست
سير شمع مزار خواهم کرد
در عدم آخر از هواي خطي
خاک خود را غبار خواهم کرد
وضع آغوش وصل ممکن نيست
از دو عالم کنار خواهم کرد
آسمان سرنگون بيکاريست
منکه هيچم جه کار خواهم کرد
(بيدل) از صحبتم کنار گزين
فرصتم من فرار خواهم کرد