شماره ١٤٦: صبحي که گلت بباغ باشد
صبحي که گلت بباغ باشد
گل در بغل چراغ باشد
تمثال شريک حسن مپسند
گو آينه بيتو داغ باشد
اي سايه نشان خويش گم کن
تا خورشيدت سراغ باشد
آنسوي عدم دوگام واکش
گر آرزوي فراغ باشد
مرديم بحسرت دل جمع
اين غنچه گل چه باغ شد
گويند بهشت جاي خوبيست
آنجا هم اگر دماغ باشد
(بيدل) باميد وصل شاديم
گو طوطي بخت زاغ باشد