رمز آشناي معني هر خيره سر نباشد
طبع سليم فضل است ارث پدر نباشد
غفلت بهانه مشتاق خوابت فسانه مايل
بر ديده سخت ظلم است گر گوش کر نباشد
افشاي راز الفت بر شرم واگذاريد
نگشايد اين گره را دستيکه تر نباشد
بر آسمان رسيديم راز درون نديديم
اين حلقه شبهه دارد بيرون در نباشد
خلق و هزار سودا ما و جنون و دشتي
کانجا زبي کسيها خاکي بسر نباشد
چين کدورتي هست بر جبه نگينها
تحصيل نامداري بي دردسر نباشد
امروز قدر هر کس مقدار مال و جاه است
آدم نميتوان گفت آنرا که خر نباشد
در ياد دامن او مائيم و دل طپيدن
مشت غبار ما را شغل دگر نباشد
نقد حيات تا کي در کيسه توهم
آهي که ما نداريم گو در جگر نباشد
آن به که برق غيرت بنياد ما بسوزد
آئينه ايم و ما را تاب نظر نباشد
پيداست از ندامت عذر ضعيفي ما
شبنم چه وا نمايد گر چشم تر نباشد
گردانده گير (بيدل) اوراق نسخه وهم
فرصت بهار رنگست رنگ اينقدر نباشد