هرچ از وفا به جاي من آن بي وفا کند
آنرا وفا شمارم اگرچه جفا کند
با آنکه جز جفا نکند کار کار اوست
يارب چه کارها کند او گر وفا کند
آزادگان روي زمينش رهي شوند
گر راه سرکشي و تکبر رها کند
از کام دل رها کندش دست روزگار
آنرا که دست عشق وي از دل جدا کند
از بس که کبرياي جمالست در سرش
بر عاشقان سلام به کبر و ريا کند
گر فوت گرددش همه عمر يک جفا
خوي بدش قرار نگيرد قضا کند