اي برادر عشق سودايي خوشست
دوزخ اندر عاشقي جايي خوشست
در بيابان رهروان عشق را
زاب چشم خويش دريايي خوشست
غمگنان را هر زمان در کنج عشق
ياد نام دوست صحرايي خوشست
با خيال روي معشوق اي عجب
جام زهرآلود حلوايي خوشست
عمرها در رنج چون امروز و دي
بر اميد بود فردايي خوشست