شماره ٧٩١: شکل موزونت که در دل جا کند

شکل موزونت که در دل جا کند
هر که بيند در جهان، سودا کند
با قدت بر جا نماند پاي سرو
باغبانش گر چه پا بر جاکند
نسخه اي از روي تو نتوان ستد
گر علم سر زير پا بالا کند
عاشق زلفين مشک آلود تست
باد کز گل عنبر سارا کند
راز مي ترسم که در صحرا نهد
اشک من چون روي در صحرا کند
آب چشمم از ستادن فارغ است
باد اگر زنجيرش اندر پا کند
چند در خود ديدن، آخر فرصتي
چشم را، تا يک نظر در ما کند
جرعه کز جام لبت بيرون فتد
عاشقان را بيخود و شيدا کند
چون که از مستي بغلتد چشم تو
تکيه بر لطف شه والا کند
ز آفتاب تيغ او دشمن به رزم
گونه گونه رنگ چون خرما کند