شماره ٧٤٨: گر خم طره ز روي تو جدا خواهد شد

گر خم طره ز روي تو جدا خواهد شد
نام رخساره تو نام سما خواهد شد
جعد زنجير نماي تو بلايي ست کز او
پاي دل بسته به زنجير بلا خواهد شد
زلف هم چون رسنت ماه سما را بگرفت
من ندانم که درين ماه چها خواهد شد
حاجت آن است که من بر در تو کشته شوم
هيچگه حاجت اين خسته روا خواهد شد؟
زين کشاکش که تنت راست ببيني، خسرو
ناگهان بند ز بند تو جدا خواهد شد