شماره ٦٦٣: چشم تو مست است يا در خواب بازي مي کند

چشم تو مست است يا در خواب بازي مي کند
بوالعجب مستي که در محراب بازي مي کند
مردم چشمم که مي گردد به گرد روي تو
طفل را ماند که در مهتاب بازي مي کند
گرد در آويزد دل نادان من در سوي تو
همچو موي خود مشو، در تاب بازي مي کند
چشم من دور از تو، گر غرقه به خون گردد سزاست
ز آشنا بيگانه و در آب بازي مي کند
امشب اندر خواب ديدم با تو بازي کرده ام
وه تو بازي کرده اي يا خواب بازي مي کند؟
با زنخدانت که خسرو عشق بازد گوييا
گوسفندي دان که با قصاب بازي مي کند