شماره ٥٨٧: خطي که قرين حال باشد

خطي که قرين حال باشد
شک نيست که بي مثال باشد
سروي که به قامت تو ماند
در قامت اعتدال باشد
آندم که تو شرح حال گويي
داني که مرا چه حال باشد؟
افسوس بود که چون تويي را
با همچو مني وصال باشد
آن را که به ياد تست مشغول
از هر دو جهان ملال باشد
هرگز نکنم خيال خوابي
تا در سرم آن خيال باشد
ديگر نکند نشاط و پرواز
مرغي که شکسته بال باشد
گويند که بنده مي نوازي
خسرو به صف نعال باشد