شماره ٥٨٣: اي همنفسان که پيش ياريد

اي همنفسان که پيش ياريد
اين شکر چرا نمي گذاريد؟
ما را مکشيد چون غريبان
هر چند شما ازين دياريد
جان خواهم داد زير پايش
امروز مرا به من گذاريد
گر مي کشدم، فداي اويم
زنهار به روي او مياريد
بر دوست بريد جان و عقلم
کالا همه خصم را سپاريد
اي ديده و دل، اگر بگرييد
شايد که شما گناهکاريد
اي محنت و غم، سگ شمايم
کز دوست مرا به يادگاريد
اي طايفه اي که درتان نيست
هيهات که در کدام کاريد؟
گر در دل تان غمي نگنجد
بر سينه خسروش گماريد