شماره ٥٦٩: به سالي کي چنين ماهي برآيد؟

به سالي کي چنين ماهي برآيد؟
وگر آيد، ز چه گاهي برآيد
ز رخسارش ز حسن جعد مشکين
کجا از تيره شب ماهي برآيد؟
اگر آيينه حسن است روشن
بگيرد زنگ، اگر آهي برآيد
بسا خرمن که در يکدم بسوزد
از آن آتش که ناگاهي برآيد
همه شب تا سحر بيدار باشم
بود کان مه سحرگاهي برآيد
گدايي گر به کويي دل فروشد
که از جان بگذرد، شاهي برآيد
عجب نبود در آن ميخانه خسرو
گر از پيکار گمراهي برآيد