شماره ٤٠٩: اي دستت از نگار سفيد و سياه و سرخ

اي دستت از نگار سفيد و سياه و سرخ
وي چشمت از خمار سفيد و سياه و سرخ
از برگ و از سپاري و از رنگ چونه شد
دندان آن نگار سفيد و سياه و سرخ
رفتي و در فراق تو چشمم ز گريه گشت
چون ابر نوبهار سفيد و سياه و سرخ
سازم نثار آن رخ زيبا، گرم بود
در کيسه صد هزار سفيد و سياه و سرخ
خسرو رديف اين غزل از بهر امتحان
آورده در قطار سفيد و سياه و سرخ