شماره ٣٣٣: کدام سنگدلت شيوه جفا آموخت

کدام سنگدلت شيوه جفا آموخت
که ناز و شوخيت از بهر جان ما آموخت
کتاب صبر همان روز، من فرو شستم
که خوبي تو ترا تخته جفا آموخت
فلک نگر که چه خط کرد بر جريده حسن
جفا درست و وفاداريت خطا آموخت
جراحت جگر خستگان چه مي پرسي؟
ز غمزه پرس که اين شوخي از کجا آموخت
دلي نماند که از تن نبرديش عمدا
معلم تو که بوده ست، کاين دعا آموخت؟
ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجوي
چه جاي زرگري آن را که کيميا آموخت
چه روز بود که آمد خيال تو در چشم؟
که غرق کرد مرا و خود آشنا آموخت
دل رقيب نسوزد ز آه من، چه کنم؟
نمي توان سگ ديوانه را وفا آموخت
نيافت خسرو گمگشته خويش را، با آنک
ز گرد نامه تو خط والضحي آموخت