شماره ٣٢٩: شکوفه غاليه بو گشت و باغ گل رنگ است

شکوفه غاليه بو گشت و باغ گل رنگ است
هواي باده ساقي و نفحه چنگ است
بيا و بند قبا باز کن دمي بنشين
که عقل در بر من چون قباي تو تنگ است
اگر ز غمزه بدآموز مي کند، مشنو
از آنکه در سر او صد هزار نيرنگ است
شمايل تو مرا کشت وين همه فتنه
ازان کلاه کژ و تکمه شکر رنگ است
مکن ز سنگدلي جور بر من مسکين
که آخر اين دل مسکين دل است، نه سنگ است
ز دست خسرو مسکين پياله اي بستان
که او غلام شهنشاه هفت اورنگ است