شماره ٢٧٧: در چمن جان من سرو خرامان يکي ست

در چمن جان من سرو خرامان يکي ست
نرگس رعناش دو، غنچه خندان يکي ست
گفت به غمزه لبش، جان ده و بوسي ستان
کاش دو صد جان بدي، وه که مرا جان يکي ست
من ز غم گلرخي ژاله فشانم چو اشک
ابر درين واقعه با من گريان يکي ست
طرف چمن مي روي طعنه زنان سرو را
بيش خجالت مده، راه جوانان يکي ست
خسرو دلخسته را بنده صورت نگر
چونکه به معني رسي، بنده و سلطان يکي ست