شماره ٢٦٤: اي نسيم صبحدم، يارم کجاست

اي نسيم صبحدم، يارم کجاست
غم ز حد بگذشت، غمخوارم کجاست
خواب در چشمم نمي آيد به شب
آن چراغ چشم بيدارم کجاست
دوست گفت آشفته گرد و زار باش
دوستان، آشفته و زارم، کجاست
نيستم آسوده و کارش دمي
يار، آن آسوده از کارم، کجاست
تا به گوش او رسانم حال خويش
ناله هاي خسرو زارم کجاست