شماره ١٩٠: آفت دين مسلماني جز آن عيار نيست

آفت دين مسلماني جز آن عيار نيست
تشنه خون مسلمانان جز آن خونخوار نيست
ما و عشق يار اگر در قبله و در بتکده
عاشقان دوست را با کفر و ايمان کار نيست
يک قدم بر جان خود نه يک قدم بر دو جهان
زين نکوتر رهروان عشق را رفتار نيست
بر تن شيرين نظر هم هست بار از نازکي
بر دل فرهاد کوه بيستون بار نيست
در جهاد نفس عاشق را کم از غازي مدان
گاه سربازي مقامر کمتر از عيار نيست
اي برهمن، بار ده رد کرده اسلام را
يا چو من گمراه را در پيش بت هم بار نيست
چند گويندم که رو زنار بند، اي بت پرست
از تن خسرو کدامين رگ که آن زنار نيست