شماره ١٥٣: گل امشب آخر شب مست برخاست

گل امشب آخر شب مست برخاست
به جام لاله گون مجلس بياراست
نشسته سبزه زين سو، پاي در بند
ستاده سرو ازان سو جانب راست
صبا مي رفت و نرگس از غنودن
به هر سويي همي افتاد و مي خاست
من اندر باغ بودم خفته با يار
بناميزد چو ماهي بي کم و کاست
چو رفتن خواست از پهلوي خسرو
بر آمد از دلم فرياد بي خواست