شماره ٣٣: وه که اگر روي تو در نظر آيد مرا

وه که اگر روي تو در نظر آيد مرا
عيش زخورشيد و مه روي نمايد مرا
بسته تست اين دلم با دگرانم مبند
کاش که با ديگران دل بگشايد مرا
جان من آن روز رفت کم رخت آمد به پيش
ياربم آن روز پيش، پيش نيايد مرا
روي نما شد ز اشک چهره من تا هنوز
از تو چه خونهاي تر روي نمايد مرا
خون مرا آب کرد گريه که در خدمتت
پيش ز من دور باد هيچ نيايد مرا
دل بشنيدم که دوش لعل تو بوسيد و مرد
پيش چنين مردني زيست نشايد مرا
سينه خسرو ز تست آيينه زنگ خورد
مصقل وصل تو کو تا بزدايد مرا