شماره ٩: صبا نو کرد باغ و بوستان را

صبا نو کرد باغ و بوستان را
پياله داد نرگس ارغوان را
به خط سبز، صحرا نسخه برداشت
سواد روشن دارالجنان را
سحرگاهان چکيد از قطره ابر
گلوتر گشت مرغ صبح خوان را
مزاج از قطره ها خشک کرد نرگس
چو بيماري که يابد ناردان را
بنفشه کوژ پيش سر گويي
تواضع مي کند پير و جوان را
مگر بوسي نمي خواهد ز سوسن
که غنچه تنگ مي گيرد دهان را
الا اي بلبل آخر بانگ بر زن
که سوسن گرد مي نارد زبان را
نگارا بلبل اينک مي کند بانگ
روان کن در چمن سرو روان را
مرا گفتي مبين در من به گل بين
به گل نسبت مکن روي چنان را
جواني مي رود از دست بر باد
برو لنگر بنه رطل گران را
گل اندک عمر و چندان باد در سر
چگونه خنده نايد گلستان را
به باغ مجلس خود، همچو بلبل
نگه کن خسرو شيرين زبان را