عرب خود را به نور مصطفي سوخت
چراغ مرده ي مشرق برافروخت
وليکن آن خلافت راه گم کرد
که اول مؤمنان را شاهي آموخت
خلافت بر مقام ما گواهي است
حرام است آنچه بر ما پادشاهي است
ملوکيت همه مکر است و نيرنگ
خلافت حفظ ناموس الهي است
در افتد با ملوکيت کليمي
فقيري بي کلاهي بي گليمي
گهي باشد که بازي هاي تقدير
بگيرد کار صرصر از نسيمي
هنوز اندر جهان آدم غلام است
نظامش خام و کارش ناتمام است
غلام فقر آن گيتي پناهم
که در دينش ملوکيت حرام است
محبت از نگاهش پايدار است
سلوکش عشق و مستي را عيار است
مقامش عبد هو آمد وليکن
جهان شوق را پروردگار است