صحبت رفتگان در عالم بالا: تولستوي

بارکش اهرمن لشکري شهريار
از پي نان جوين تيغ ستم برکشيد
زشت به چشمش نکوست مغز نداند ز پوست
مردک بيگانه دوست سينه ي خويشان دريد
داروي بيهوشي است تاج، کليسا، وطن
جان خداداد را خواجه بجا مي خريد