بي شک الفست احد، ازو جوي مدد
وز شخص احد به ظاهر آمد احمد
در ارض محمد شد و محمود آمد
اذ قال الله: قل هو الله احد
جانا من و تو نمونه پرگاريم
سر گر چه دو کرده ايم يک تن داريم
بر نقطه روانيم کنون چون پرگار
در آخر کار سر بهم باز آريم
در درويشي هيچ کم و بيش مدان
يک موي تو در تصرف خويش مدان
و آنرا که بود روي به دنيا و به دين
در دوزخ يا بهشت درويش مدان
از هر چه نه از بهر تو کردم توبه
ور بي تو غمي خوردم از آن غم توبه
و آن نيز که بعد ازين براي تو کنم
گر بهتر از آن توان از آن هم توبه