4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

کليله و دمنه

  • ... دست خويش از آن گنج جز حسرت و ندامت نديد ...
  • ... غوطي دادم که چون گنج قارون خاک خورد شد ...
  • ... زمين بشکافتم و گنج در ضبط آورد. و باز مي نمايم تا مثال دهد که ...
  • ديوان سعدي

  • جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
    گنج و مار و گل و خار و غم و شادي به همند
  • گلستان سعدي

  • ... خطرناک و سودمند، يا گنج برگيري يا در طلسم بميري ...
  • ملک زاده اي گنج فراوان از پدر ميراث يافت دست کرم برگشاد و داد ...
  • ... آينه تا رنج نبري گنج برنداري و تا جان در خطر ننهي بر دشمن ظفر ...
  • ديوان صائب

  • کنم در سينه و دل درد و داغ عشق را پنهان
    که مه در زير ابر و گنج در ويرانه مي بايد
  • هر چه نتوان برد زير خاک با خود مال نيست
    ما ز گنج سيم و زر با روي چون زر قانعيم
  • به درد و داغ صلح از لاله رويان کرده ام صائب
    به پيچ و تاب از گنج گهر چون مار خرسندم
  • ديوان عطار

  • نقد قدم از مخزن اسرار برآمد، چون گنج عيان شد
    خود بود که خود بر سر بازار برآمد، بر خود نگران شد
  • چو من گم گشته ام از خود چه جويم باز جان و تن
    که گنج جان نمي بينم طلسم تن نمي دانم
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... چنان که مويي را گنج نبود. ...
  • ... ولکن من مرد گنجم. گنج بر ديده من نهادند و اين ديده به سلامت ...
  • ديوان فروغي بسطامي

  • خازن ملک، گنج خوش دلي، نام او حسين، اسم وي علي
    کز جبين اوست هر چه منجلي، آفتاب تابنده مي کند
  • ديوان قاآني

  • نه گنج بود و نه لشکر نه ملک و نه مال
    نه ساز بود و نه سامان نه سيم بود و نه زر
  • ز در و گنج و ضياع و عقار و مال و حشم
    ز زر و سيم و مراع و مواش و خيل و حشر
  • بيني به عهدش مفلسي آري ز جود او بسي
    کو از تو پرسد گر کسي بشمار گنج و کان و يم
  • آن فديه و اين هديه و آن گوهر و اين گنج
    آن باره و اين باره و آن افسر و اين گاه
  • نه اين زلفت همان رهزن که مي زد راه مرد و زن
    چه موجب شد که او را خازن گنج روان کردي
  • سيم و زر هر سو به دامن مي برند از گنج شاه
    جود شه فرموده يا خود خلق يغما مي کنند
  • ديوان شمس

  • تو مرا جان و جهاني چه کنم جان و جهان را
    تو مرا گنج رواني چه کنم سود و زيان را
  • تو ز من پرس که اين عشق چه گنج است و چه دارد
    تو مرا نيز از او پرس که گويد چه کسستم
  • چه کنم نام و نشان را چو ز تو گم نشود کس
    چه کنم سيم و درم را چو در اين گنج فتادم
  • هم رهزني هم ره بري هم ماهي و هم مشتري
    هم اين سري هم آن سري هم گنج و استظهار من
  • قرض بدو ده اي پسر نفس و نفس زر و درم
    گنج و گهر ستان از او از پي فرض و نافله
  • ديوان ناصر خسرو

  • چشم تو خورشيد و قمر گنج تو پر در و گهر
    جود تو هنگام سحر هم بر خضر هم بر شجر
  • ديوان وحشي بافقي

  • تو کجا وين دل که در هر گوشه اي جغد غمي ست
    گنج را ماني که جا در کنج ويران کرده اي
  • حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • ... سينه مشتي ناگنج، گنج علم را چه گنج يود. ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... بود که بر ديده او گنج نهاده بودند و گفتند: ما گنجي در خاک ...
  • کليله و دمنه

  • ... کان خرد و حصافت و گنج تجربت وممارست است، هم سياست ملوک را ضبط ...
  • گلستان سعدي

  • ... دانستن که فريدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه ملک برو مقرر شد ...
  • حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • ... تر سرمايه اي از گنج خانه عقل، و گران مايه تر پيرايه اي از معالم ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • و آن گنج نامه اين بود که گفت: «آن وقت که جان در قالب آدم -عليه ...
  • کليله و دمنه

  • ... او بود ، و دل او گنج اسرار دوستان و کان رازهاي بذاذران ، که ...
  • ... وضع کان حکمت و گنج حصافت است ، و بدين لباس زيبا که بنده دران ...
  • گلستان سعدي

  • ... خمارست و بر سر گنج مارست ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... سيمرغ قاف يقين، آن گنج عالم عزلت، آن گنجينه اسرار دولت، آن شاه ...
  • ... خوانند - در آن گنج گوهري يابد که آن را محبت گويند. هر که آن ...
  • ... است که روزي ترجمه گنج نامه يي بر کاغذي نوشته بود و در زير سجاده ...
  • ... حياست و فاضلترين گنج مؤمن حياست از حق ». ...
  • گنج نامه عمرو(بن) عثمان مکي اين بود وهم او در کتاب محبت گفته است ...
  • نوروزنامه خيام

  • ... ، و گفت قوت اين گنج بود که اين برنجستان برين گونه ميدارد. ...
  • کليله و دمنه

  • ... پيش وي بگشايند و گنج رازها بامانت و مناصحت وي سپارند و ازو در ...
  • هفت اورنگ جامي

  • ... است نمودار پنج گنج ني ني پنجه ايست از گنجينه هاي اسرار گوهر سنج ...
  • نوروزنامه خيام

  • ... و پاي بر سر اين گنج، و بتازي اين مثل را گويند من يري الکنز تحت ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • ... در گوهاي مصر طلب گنج‌ها و دفينه‌ها كنند و از همه مغرب و ديار ...
  • ... گويند كه در آن تل گنج‌ها و دفينه‌ها بسيار است و هيچ كس دست بر ...
  • نوروزنامه خيام

  • ... از خواسته مردمان گنج نهادن گرفت، جهانيان ازو برنج افتادند، و شب ...