4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • تا هم ميان صرح ممرد به پيش چشم
    بر روي او فشاند همه گنج شايگان
  • ديوان پروين اعتصامي

  • زان گنج شايگان که بکنج قناعت است
    مور ضعيف گر چو سليمان شود رواست
  • ديوان حافظ

  • اي آفتاب ملک که در جنب همتت
    چون ذره حقير بود گنج شايگان
  • ديوان خاقاني

  • بر خط دستش که هند و چين در اوست
    هفت گنج شايگان خواهم فشاند
  • مواعظ سعدي

  • صد گنج شايگان به بهاي جوي هنر
    منت بر آنکه مي دهد و حيف بر منست
  • ديوان صائب

  • تا مه روي تو پرتو بر جهان انداخته
    پيش هر ويرانه گنج شايگان انداخته
  • ديوان عبيد زاکاني

  • خجسته کلک گهربار عنبر افشانت
    به سائلان خبر گنج شايگان آورد
  • ز بهر سائل و زاير خجسته خامه تو
    گره گشاي در گنج شايگان باشد
  • ويس و رامين

  • ز بس زيور چو گنج شايگان بود
    ز بس اختر چو چرخ آسمان بود
  • ديوان فرخي سيستاني

  • هربخششي که او بدهد چون نگه کني
    گنجي بود بزرگتر از گنج شايگان
  • ديوان قاآني

  • ز فيض جود تو هر قطره فرومايه
    ز پايه مايه صد گنج شايگان دارد
  • ابرکي بخشد به سايل نقد گنج شايگان
    ابرکي بارد به جاي قطره در شاهوار
  • به طرف عارض هريک دو زلف غاليه سا
    دو اژدها به سر گنج شايگان بينم
  • ديوان مسعود سعد سلمان

  • نه کوه بيستون را با زخم تو توان
    نه گنج شايگان را با بذل تو يسار
  • تا حمله برد جود تو بر گنج شايگان
    با کس نياز نيز نپيوست کارزار
  • نخواست ماندن اگر گنج شايگان بودي
    بماند اين سخن جانفزاي تا محشر
  • موجود شد ز کوشش تو در شاهوار
    معلوم شد ز بخشش تو گنج شايگان
  • گريد همي نياز جهان بر عطاي تو
    خندد همي عطاي تو بر گنج شايگان
  • به عطاها بسي تهي کردي
    شايگان گنج ها يکان و دوکان
  • مهرگان آمد به خدمت شهريارا نزد تو
    در ميان بوستان بگشاد گنج شايگان
  • زمين چه گفت به يک بخششم تهي کردي
    اگر سراسر پر گنج شايگان شدمي
  • ديوان شمس

  • اين لوت را اگر جان بدهيم رايگانست
    خود چيست جان صوفي اين گنج شايگان را
  • ديوان عرفي شيرازي

  • اميد ابر اثر نقش پاي احسانت
    دو گام زد بسر گنج شايگان آمد
  • بصحن باغ زگنجينه امانت او
    بدوش ديده کشد گنج شايگان نرگس
  • برآستان تو صد گنج شايگان ريزد
    چو آستينت اگر نامه ام بر افشاني