نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
اي
گنج
غم نهاده بويرانه دلم
وي مسکن خيال تو کاشانه دلم
عشقت که با تصرف او خاک زر شود
اين
گنج
او نهاد بويرانه دلم
گنج
از (تو) توقع است مارا
آنرا زکدام در توان خواست
غم عشق تو
گنج
پر گوهرست
نه سيمست وزر کين وآن را بود
درتو، زهي صورت تو
گنج
معاني،
لطف الهي خزينه ييست نهاني
گنج
وصلش طلب همي کردم
سنگ بر سر زدوچو مارم کشت
خرم آن جان که برويت نگراني دارد
وز هواي تو دلش
گنج
نهاني دارد
توهمچو
گنج
پنهاني ومن در جست وجوي تو
درين ويرانها عمريست تا چون مار مي گردم
ازنظر کردن درآن صورت که جان مي پرورد
گنج
معني يافتم اندر دل ويران خويش
لعل لب تو
گنج
گهر را بها شکست
خرمهره را چه قيمت در ثمين بود
هر چند فقيرم من گر دوست مرا باشد
چون
گنج
غني باشم گر مال بيندوزم
دل درويش
گنج
گوهر آمد
اگر دستت دهد مشکن نگه دار
دل منست زعالم حواله گاه غمت
حواله چند کني
گنج
را بويراني
حال خود را ز چشم خلق بپوش
گنج
داري بمفلسان منماي
ديوان شاه نعمت الله ولي
گنج
عشقش در دل ويران ماست
غير اين گنجي کجا جوئيم ما
کنج دل
گنج
خانه شاه است
مخزن پادشاست اين دل ما
سينه بي کينه ما مخزن اسرار اوست
گنج
اگر خواهي بجو کنج دل ويران ما
عشق او گنجي و دل ويرانه اي
گنج
او جو در دل ويران ما
گنج
اسما حضرت سلطان عشق
يک بيک مجموع بشمارد به ما
گنجي است وجود نعمت الله
آن
گنج
در اين خراب درياب
نقد
گنج
کنت کنزا را بجو در کنج دل
گوهر در يتيم از مخزن دلها طلب
در دل ما نقد
گنج
ما طلب
گوهر ار جوئي در اين دريا طلب
هرکجا کنجي است گنجي در وي است
گنج
اسما در همه اشيا طلب
نقد
گنج
کنت کنزا را بجو
از همه اسما مسما را طلب
نقد
گنج
کنت کنزا را طلب
گوهر در يتيم از ما طلب
صفحه قبل
1
...
96
97
98
99
100
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن