نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
مواعظ سعدي
نابرده رنح
گنج
ميسر نمي شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
گنج
خواهي، در طلب رنجي ببر
خرمني مي بايدت، تخمي بکار
نادان که بخل مي کند و
گنج
مي نهد
مزدور دشمنست تو بر دوستان فشان
کليد
گنج
سعادت، نصيحت سعديست
اگر قبول کني گوي بردي از ميدان
تسليم شو گر اهل تميزي که عارفان
بردند
گنج
عافيت از کنج صابري
ز مادر آمده بي
گنج
و ملک و خيل و حشم
همي روند چنانک آمدند مادرزاد
چه سود کاسه زرين و شربت مسموم
دريغ
گنج
بقا گر نبودي اين مارش
گرش ولايت و فرمان و
گنج
و مال نماند
بماند رحمت پروردگار غفارش
خدايا فضل کن
گنج
قناعت
چو بخشيدي و دادي ملک ايمان
نکند هرگز اهل دانش و داد
دل مردم خراب و
گنج
آباد
بوستان سعدي
کسي ره سوي
گنج
قارون نبرد
وگر برد، ره باز بيرون نبرد
ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
که پر در شد اين نامبردار
گنج
نديدم چنين
گنج
و ملک و سرير
که وقف است بر طفل و درويش و پير
کرا سيم و زر ماند و
گنج
و مال
پس از وي به چندي شود پايمال
به صبرش در آن کنج تاريک جاي
به
گنج
قناعت فرو رفته پاي
دل دوستان جمع بهتر که
گنج
خزينه تهي به که مردم به رنج
مقرر شد آن مملکت بر دو شاه
که بي حد و مر بود
گنج
و سپاه
اگر
گنج
قارون به چنگ آوري
نماند مگر آنچه بخشي، بري
تو گر کامراني به فرمان و
گنج
دگر کس فرومانده در ضعف و رنج
چو دارند
گنج
از سپاهي دريغ
دريغ آيدش دست بردن به تيغ
به قنطار زر بخش کردن ز
گنج
نباشد چو قيراطي از دسترنج
ز نام آوران گوي دولت ربود
که در
گنج
بخشي نظيرش نبود
که چند از مقالات آن باد سنج
که نه ملک دارد نه فرمان نه
گنج
نهد عامل سفله بر خلق رنج
که تدبير ملک است و توفير
گنج
بياموز پرورده را دسترنج
وگر دست داري چو قارون به
گنج
صفحه قبل
1
...
90
91
92
93
94
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن