4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

اقبالنامه نظامي

  • که چندين ترازوي گنجينه سنج
    به يکجاي چندان نديدست گنج
  • ز گنج سخن مهر برداشتم
    درو در ناسفته نگذاشتم
  • چو بسيار برگشت پيرامنش
    دريده شد از گنج زر دامنش
  • جوان مردي باغ پيرايه سنج
    شود مفلس از کيمياهاي گنج
  • در گنج بر وي گشايند باز
    بجاي سکندر برندش نماز
  • به قاروني قفل داران گنج
    طمع دارم اندازه دست رنج
  • به سيلاب در گنج پرداختن
    جواهر به دريا در انداختن
  • مخزن الاسرار نظامي

  • بسم الله الرحمن الرحيم
    هست کليد در گنج حکيم
  • همتش از گنج توانگر شده
    جمله مقصود ميسر شده
  • چون خلفا گنج فشاني کني
    تاج دهي تخت ستاني کني
  • حارسي اژدرها گنج راست
    خازني راحتها رنج راست
  • زهد غريبست به ميخانه در
    گنج عزيزاست به ويرانه در
  • زود قدمگاهش بشکافتند
    گنج به زير قدمش يافتند
  • گنج نظامي که طلسم افکنست
    سينه صافي و دل روشنست
  • خلد برين وحشي بافقي

  • مخزن جمشيد و فريدون کجاست
    گنج فرو رفته قارون کجاست
  • ناظر و منظور وحشي بافقي

  • در گنجينه احسان گشادي
    در آن ويرانه گنج جان نهادي
  • گدايانيم از گنج سخايت
    نهاده چشم بر راه عطايت
  • کسي کش آنقدرها گنج باشد
    چرا از روزگارش رنج باشد
  • شدم جوينده زيبنده اسمي
    که حفظ گنج را سازم طلسمي
  • فرهاد و شيرين وحشي بافقي

  • سر تيغش به حفظ گنج اسلام
    دهاني اژدهايي لشکر آشام
  • کنيزاني کليد گنج در مشت
    غلامان قوي دست قوي پشت
  • هفت اورنگ جامي

  • جود او سيم را براندازد
    گنج ها را ازان بپردازد
  • گنج اسرار را شوي گنجور
    دست احرار را شوي دستور
  • عزلت آمد کليد گنج شهود
    عزلت آمد علاج رنج وجود
  • برساند به گنج اميدت
    برهاند ز رنج جاويدت