نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
1658 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
به معني بگذر از کون و مکان تو
ببين اعيان جانان
رايگان
تو
بعزت باش در هر دو جهان تو
چو مردان جان بر افشان
رايگان
تو
نهان شو همچو مردان جهان تو
ببر گوئي از اينجا
رايگان
تو
بدي کردم ببخشم
رايگان
تو
که هستي مر خداي غيب دان تو
بکن جانم قبول اي جان جان تو
بکش عطار اي جان
رايگان
تو
کنون چون حاصلست اينجا بدان تو
ز ديد ديد من اين
رايگان
تو
تو رسم عاشقان درياب و جان ده
هزاران جان بيکدم
رايگان
ده
حقيقت آن جهان به زين جهانست
که اينجا عاريت آن
رايگان
است
بلاي قرب کش وين
رايگان
ياب
در اينمعني نمود جان جان ياب
شد و جان داد آنجا
رايگان
او
حقيقت در بر کون و مکان او
از آن دم ميدمي اندر جهان تو
که آن دم يافتي خود
رايگان
تو
بده انصاف ايجان و جهان را
که وصلش يافستي
رايگان
را
چو ليلي را به بيني شادمان باش
دمي با او حقيقت
رايگان
باش
حقيقت جسم و جان در باختي تو
وصال عشق اينجا
رايگان
است
نه بگذاري کسي را
رايگان
تو
درون خلوت خود هيچکس را
ترا در خلوت اي گل
رايگان
ديد
نبيند روي تو جز سر بريده
وصال يار داري در عيان تو
بديدي کام اينجا
رايگان
تو
ديوان عراقي
گويمت: بوسي به جاني، گوييم:
بر لبم لب
رايگان
نتوان نهاد
نيم جاني دارم از تو يادگار
بر لبت لب
رايگان
نتوان نهاد
بر سر بازار وصلش جان ندارد قيمتي
تا نظر در روي خوبش
رايگان
خواهيم کرد
بر درگهت آمدم به کاري
کان بر تو به
رايگان
برآيد
چو
رايگان
است آب حيات در جويت
چرا بود دل مسکين چو ريگ در جيحون؟
من جگر تفتيده بر خاک درت
آب حيوان
رايگان
در جوي تو
حيف نبود ما چنين تشنه جگر؟
و آب حيوان
رايگان
در جوي تو
از سر خشم گفت چشم تو: دور
نه کسي بوسه
رايگان
دارد
صفحه قبل
1
...
26
27
28
29
30
...
67
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن