4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

ديوان رهي معيري

  • بدان گنج ره يافت نابرده رنج
    ضرورت بود مار از بهر گنج
  • گنج صفت، خانه به ويرانه داشت
    غافل از آن گنج که در خانه داشت
  • جمشيد و خورشيد ساوجي

  • نهفتي از سخن صد گنج در من
    در گنج سخن بگشاي بر من
  • چه برد از گنج افريدون و هوشنج؟
    که دايم باد ويران خانه گنج
  • حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • با چنين گنج در چنين گنجي
    چه گنه گنج را تو ناگنجي
  • ديوان سيف فرغاني

  • در آن کنج مي باش پنهان چو گنج
    بر آن گنج بنشين ملازم چو مار
  • تو گنج حسني و کرده چو مار بر سر گنج
    زمرد خط تو گردلعل تر حلقه
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • بود گنج معرفت در کنج ويران دلم
    آتشي افتاد و گنج و کنج ويرانم بسوخت
  • گنج اگر جوئي بيا کنج دل ويران بجو
    زانکه گنج کنت کنزا در دل ويران ماست
  • نقد گنج وي است در دل ما
    کنج ويران به گنج معمور است
  • دل ما گنج خانه عشق است
    کنج ويران به گنج معمور است
  • دل بود گنجينه گنج اله
    نقد گنج وگنج سلطاني دل است
  • دل ما گنج خانه عشق است
    خانه بي گنج، کنج ويران است
  • کنج دل گنج خانه عشق است
    خانه بي گنج کنج ويران است
  • کنج دل شد به گنج او معمور
    ورنه بي گنج کنج ويران است
  • کنج دل گنج خانه عشق است
    خانه بي گنج کنج ويران است
  • گنج اسماست در همه عالم
    گنج و گنجينه اي فراوان است
  • کنج دل گنج خانه عشق است
    گنج اگر در وي است ويران نيست
  • گنج عشق او بجو در کنج دل
    گنج او در کنج اين ويران بود
  • گر بر تو در گنج خزائن بگشايند
    آن گنج نهان گشته ز هر باب توان ديد
  • گنج داري و بينوا گردي
    کنج دل جو و گنج را بردار
  • گنج او جوئي بجو در کنج دل
    نقد گنج پادشاه آنجا نگر
  • گنج در کنج دل طلب کردم
    واقف از گنج بي کران گشتم
  • اين و آن را مخزن گنج الهي يافتيم
    عارفانه گنج او در کنج ويران ديده ايم
  • نقد گنج عشق او در کنج دل ما ديده ايم
    دولت جاويد و گنج پادشاهي يافتيم